جذابیت

ساخت وبلاگ
من چرا گرد جهان گردم چو دوست در میان جان شیرین منست شمس تبریزی که فخر اولیاست سین دندان هاش یاسین منست 431 عشوه دشمن بخوردی عاقبت سوی هجران عزم کردی عاقبت بازگردی زان خسان زن صفت سوی این مردان چو مردی عاقبت سیر گردی زان همه جفتان تو زود چونک فرد فرد فردی عاقبت چون گل زردی ز عشق لاله ای لاله گردی گر چه زردی عاقبت چونک خاک شمس تبریزی شدی نور سقفی لاجوردی عاقبت 432 این چنین پابند جان میدان کیست ما شدیم از دست این دستان کیست می دود چون گوی زرین آفتاب ای عجب اندر خم چوگان کیست آفتابا راه زن راهت نزد چون زند داند که این ره آن کیست سیب را بو کرد موسی جان بداد بازجو آن بو ز سیبستان کیست چشم یعقوبی از این بو باز شد ای خدا این بوی از کنعان کیست خاک بودیم این چنین موزون شدیم خاک ما زر گشت در میزان کیست بر زر ما هر زمان مهر نوست تا بداند زر که او از کان کیست جمله حیرانند و سرگردان عشق ای عجب این عشق سرگردان کیست جمله مهمانند در عالم ولیک کم کسی داند که او مهمان کیست نرگس چشم بتان ره می زند آب این نرگس ز نرگسدان کیست جسم ها شب خالی از ما روز پر ما و من چون گربه در انبان کیست هر کسی دستک زنان کای جان من و آنک دستک زن کند او جان کیست شمس تبریزی که نور اولیاست با چنان عز و شرف سلطان کیست 433 اندر این جمع شررها ز کجاست دود سودای هنرها ز کجاست من سر رشته خود گم کردم کاین مخالف شده سرها ز کجاست گر نه دل های شما مختلفند در من از جنگ اثرها ز کجاست گر چو زنجیر به هم پیوستیم این فروبستن درها ز کجاست گر نه صد مرغ مخالف این جاست جنگ و برکندن پرها ز کجاست ساقیا باده به پیش آر که می خود بگوید که دگرها ز کجاست تو اگر جرعه نریزی بر خاک خاک را از تو خبرها ز کجاست 434 هم به بر این بت زیبا خوشکست من نشستم که همین جا خوشکست مطرب و یار من و شمع و شراب این چنین عیش مهیا خوشکست من و تو هیچ از این جا نرویم پهلوی شکر و حلوا خوشکست خجل است از رخ یارم گل تر با چنین چهره و سیما خوشکست هر صباحی ز جمالش مستیم خاصه امروز که با ما خوشکست بجهم حلقه زلفش گیرم که در آن حلقه تماشا خوشکست شمس تبریز که نور دل ها است دایما با گل رعنا خوشکست 435 هر کی بالاست مر او را چه غمست هر کی آن جاست مر او را چه غمست
جذابیت...
ما را در سایت جذابیت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrnosh memari17212 بازدید : 126 تاريخ : شنبه 4 خرداد 1392 ساعت: 11:40